کد مطلب:312345 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

روایت اول
آن گاه كه امام حسین (ع) از لشكر سیاه یزیدیان رخصت خواست تا شب را در روشنایی مناجات به صبح آورد، ابتدا در بین اصحاب و اهل بیت خود ایستاد و چنین فرمود:

اللهم انی لا اعرف اهل بیت ابر و لا ازكی و لا اطهر من اهل بیتی و لا اصحابا هم خیر من اصحابی، و قد نزل بی ما قدترون و انتم فی حل من بیعتی لیست لی فی اعناقكم بیعة و لا لی علیكم ذمة، و هذا اللیل قد غشیكم فاتخذوه جملا و تفرقوا فی سواده فان القوم انما یطلبونی ولو ظفروا بی لذهلوا عن طلب غیری [1] .

خدایا، من خاندانی نیكوكارتر و پاك تر و پاكیزه تر از خاندان خود نمی شناسم و یارانی بهتر از یاران خود سراغ ندارم. برای من این پیش آمده است كه می بینید. شما از بیعت من رهایید. به گردن شما عهد بیعت من نیست و حقی بر شما ندارم. اكنون شب در آمده است. آن را راهواری بگیرید و در سیاهی آن پراكنده شوید. زیرا این قوم مرا می طلبند و اگر به من دست یابند، به دیگران كاری ندارند.



[ صفحه 210]



این روایت را شیخ مفید (ره) در ارشاد چنین نقل می كند:

اما بعد فانی لا اعلم اصحابا أوفی و لا خیرا من اصحابی و لا اهل بیت ابر و أوصل من اهل بیتی فجزاكم الله خیرا... [2] .

امام حسین (ع) در این شبانگاه جاودانی، خاندان خود را به سه ویژگی می ستاید و یاران خویش را به یك صفت می شناساند:


[1] الامالي، الصدوق، ص 150؛ بحارالانوار، ج 44، ص 315 و ص 392؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 317؛ الكامل، ج 4، ص 57؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 242؛ الفتوح، ج 5، ص 169؛ اعيان الشيعة، ج 1، ص 600.

[2] الارشاد، ص 213.